سینمای جهان                                                                                               سینمای جهان

یادداشتی بر فیلم استخوان های دوست داشتنی (محصول سال۲۰۰۹)

فیلمی از پیتر جکسون

مجازات قاتل توسط قندیل معرفت!!!

حدود یک ماه پیش که این فیلم را دیدم در صدد فرصتی بودم تا در مورد این فیلم مطلبی را بنویسم که این فرصت به وجود آمد. یکی از دلایلی که من به دیدن این فیلم ترغیب شدم به دلیل حضور پیتر جکسون به عنوان کارگردان کار بود که فیلم هایی چون ارباب حلقه ها و کینگ کنگ را ساخته بود.اما دیدن فیلم استخوان های دوست داشتنی تجربه بسیار خوب و دل انگیزی بود منظورم این نیست که فیلم فوق العاده ای است ولی به نظر من برای یک بار دیدن می ارزد.

این فیلم که براساس رمان پرفروش سال 2002 به همین نام نوشته ی آلیس سبالد ساخته شده است توسط پیتر جکسون تبدیل به فیلمی دوست داشتنی و زیبا شده است.یکی از نقاط قوت کار را می توان فیلمنامه ی این فیلم دانست که از زبان یک مقتول یعنی یک دختر 14 ساله به نام سوزی سالومون شروع می شود و همین توضیح و تشریح رویدادها توسط کسی که به قتل رسیده است خود مبنی بر متفاوت بودن فیلم است.شخصیت سوزی سالومون(سایروس رونان) دختری 14 ساله که در مسیر برگشت از مدرسه توسط همسایه اش جورج هاروی با بازی فوق العاده ی استنلی توچی مورد تجاوز قرار می گیرد و به قتل می رسد و او حالا در دنیای پس از مرگ به دنبال این است که قاتلش شناسایی شود.

این فیلم به زیبایی دنیای بعد از مرگ را که سوزی سالومون هم با آن چشمان آبی رنگ و معصومانه اش،یکی از ساکنین آنجاست به خوبی نشان می دهد.یادم می آید پیتر جکسون در یکی از مصاحبه هایش گفته بود این فیلم را برای تمام کسانی ساخته ام که عزیزترین افراد خانواده شان را از دست داده اند و نمی توانند این مسئله را برای  خود حل کنند این فیلم می خواهد بگوید زندگی هنوز هم ادامه دارد.این رفت و برگشت هایی هم که در طول فیلم از دنیای واقعی به دنیای بعد از مرگ می بینیم خیلی خوب از کار درآمده.بازی زیبای استنلی توچی و همچنین کم دیالوگ بودن او برایمان یک قاتل سادیستیک را به نمایش می گذارد.سوزان ساراندون هم به عنوان مادربزرگ سوزی سالومون یک بازی متفاوت و خوب را ارائه می کند.

سوزی سالومون پدر(مارک والبرگ) و مادرش(ریچل وایز) را می بیند،ضجه هایشان را می شنود و چه سخت است که همه ی این مسائل را می بیند و کاری از دستش برنمی آید. وهمه ی این لحظات در بازی دوست داشتنی سایروس رونان در نقش سوزی سالومون شکل می گیرد.همسایه ی او یعنی قاتل او بعد از کشتن سوزی جسدش را در یک گاوصندوق در زیرزمین خانه اش پنهان می کند و در آخر در یک سکانس فراموش نشدنی وقتی جورج هاروی می خواهد این گاوصندوق را که حاوی جسد سوزی است در گودال آشغالها بیاندازد پیتر جکسون به خوبی با اسلو موشن کردن آن سکانس، لحظات تکان دهنده ای را رقم می زند.و افتادن این گاوصندوق در آن گودال مصادف است با رفتن سوزی سالومون به مکان اصلی اش یعنی بهشت.و در سکانس آخر وقتی که جورج هاروی فرار کرده و در جاده دختری را تنها می بیند و می خواهد اعمال سادیستیکش را بر روی او هم انجام دهد.قندیل تقدیر یا قندیل معرفت و یا هر اسم دیگری که می توان بر روی آن گذاشت به سرش اصابت می کند و او تعادلش به هم می خورد و از ارتفاع بلندی پرت می شود. . و این است که در هر صورت نیروی شر در هرفیلمی مغلوب است...