تاریخچه’ رابطه’ سینما و ادبیات

بخش پایانی

تاریخچهء رابطهء سینما و ادبیات

سینما،ادبیات و... تجارت

واقعیتهایی مانند اینکه برای بررسی رابطهء میان ادبیات و سینما،بیش از هرچیز باید حدود و ثغور و کاربرد تواناییهای این دو شکل هنری را شناخت؛و بعد اینکه مسائل اقتصادی را هم هیچ گاه نباید از نظر دور داشت .به عینه دیدیم که اولین رویکردها ی سینما به ادبیات بیشتر جنبهء اقتصادی داشته است .سینما در آستانهء ورشکستگی مادی و نابودی بود که به حیطه های ادبیات دست انداخت تا این هنر قدیم تر و ریشه دارتر او را از این ورطه نجات دهد.تغییر و تحولها در رابطهء مابین سینما و ادبیات بعدها پیش آمد.مثلا می شود این نکته را توضیح داد که ،آن بخش از سینما هم که به خاطر ماهیت و اهدافش احیانا از چهارچوب روایتگری به دور مانده بود(سینمای مستند مثلا)نیز توانست برای همیشه خود را از شیوه های روایت گری بی نیاز و برحذر نگه دارد؛و پاره ای از مستندسازان هم به این نتیجه رسیده اند که می توانند از جاذبه های شیوه های روایتگرانه بهره جویند و با این وسیله بینندگان فیلمهای مستند را سریع تر و بهتر متوجه نکاتی کنند که مورد نظرشان است.ولی به هرحال تحولهایی که در شکل این رابطه روی داده،بیشتر تحت تأثیر نقطه نظرهای اقتصادی دست اندرکاران هنرسینما_و شاید هم ادبیات_است.

این هم مسئلهء مهمی است که به نظر می رسد سینما با توجه اش به آثار ادبی مشهور و موفق بیشتر به دنبال به دست آوردن سهمی از منافع مادی این آثار بوده است،تا برگرداندن یک اثر هنری از شکل اولیه اش به شکلی ثانوی،جهت همه گیر کردن آنها،یا ماندگارتر کردنش ویا...

و اگر بپذیریم که وجه اقتصادی سینما در همهء اعصار و دوران یکی از وجه های غالب این شکل هنری بوده،در برابر نقطه نظر فوق هم چاره ای نداریم جز اینکه سری به علامت پذیرش فرود آوریم.ولی این پرسش همچنان باقی است ؛آیا واقعا سینما هیچ گونه کمکی به ادبیات نکرده و هیچ سهمی در بدعت ها و درخششهای بیانی ادبیات نداشته است.و فقط از قِبل آن سود برده است؟

با تمام این حرفها،رابطهء مشروع و نامشروع سینما و ادبیات تقریبا عمری به اندازهء عمر خود سینما دارد.و در فاصلهء سالهای این عمر،سوءتفاهمها و نقطه نظرهای مختلف زیبایی شناسانهء متعدد و مختلفی بر این رابطه سایه افکنده است.ولی واقعیت ظاهرا این است که هردو طرف این رابطه از وجود آن بهره برده اند.سینما در منافع احتمالی آثار ادبی_و به خصوص رمانهای مشهور_شریک شده (و ازدیدگاه سختگیرها،با رفتن به زیر سایهء آثار ادبی معتبر،برای خود اعتباری دست وپا کرده)و ادبیات با استفاده از دستاوردهای بیانی سینما،حیطه های دست اندازیش را وسعت بخشیده است.

وحالا با توجه به وجود چنین معامله ای که برای دو طرفش به هرحال سودهایی به همراه داشته،چاره ای جز این وجود ندارد که در سطح ظاهر مشروعیت این رابطه را بپذیریم . هرچند که تعداد فیلمهای موفق تهیه شده بر اساس آثار ادبی چندان متعدد نیست،ولی نمی توان به این نکته اشاره نکرد که، اگرچه تاریخ روابط سینما و ادبیات سرشار از سوءتفاهم هاست،ولی این سوءتفاهمها به شکفتگی هردو ی این شکلهای هنری کمک بسیار کرده است.

تاریخچه’ سینما و ادبیات

 

بخش دوم

تاریخچه ء رابطهء سینما و ادبیات

آیا سینما احتیاج به قیم داشت؟!!

شاید مهمترین دلیل درخواست سینما برای جلب همکاری اهل قلم این بود که ، دست اندرکاران آن روزگار سینما احتمالا فکر می کرده اند که این هنر جوان بدون اتکا به هنر کهن و ریشه داری چون ادبیات و بدون یاری دست اندرکاران آن نخواهد توانست که در آن مقطع زمانی _و یا حتی بعدها _روی پاهایش بایستد.(جالب اینجاست که پس از گذشت نزدیک به یک قرن ،هنوز هم این نگرش طرفدارانی دارد _هرچند که اینان بیشتر هواخواهان ادبیات هستند تا عاشقان سینما ).ولی بسیار زود این واقعیت چهره کرد که ادبیات شاید در مراحلی بتواند پشتوانهء محکمی برای هنر سینما فراهم آورد ولی همیشه قادر به نجات آن نیست و اتکا به یک اثر ادبی _هرچند مشهور و تاییدشده_کافی نیست برای آنکه موفقیتی تکرار شود.و به زودی نیز این بحث درست و به جا مطرح شد که اصلا نوع و جنس یک موفقیت در حیطهء ادبیات با نوع و جنس موفقیت در جهان سینما ، تفاوت هایی فاحش و اساسی دارد.

وقتی که پای قیاس و سنجش و یا درستر بگویم مقابلهء دو شکل هنری پیش می آید،اولین بحثی که مطرح می شود، گفت و گو بر سر تفاوت زبان دو هنر در بیان مفاهیم است.در مورد تقابل ادبیات و سینما ، بحث کهنه شده ای وجود دارد که از این نقطه آغاز می شود: «ابزار بیانی در ادبیات واژه ها و در سینما تصاویر هستند و نقطه افتراق این دو شیوهء بیانی از همین جا آغاز می شودو...»؛ولی با توجه به همهء این مسائل سینما در نهایت به واژه ها در قالب گفتگو و گفتارها نیاز دارد (بگذریم از تجربه های مجرد و فراموش شده ای چون سینمای ناب مبتنی بر تصاویر صرف )و ادبیات هم در قالبهای تازه اش _مثلا داستان نو _کوشیده تا به سینما نزدیک شود.تغییرهایی که تحت تاثیر زبان سینما ،درشیوهء روایت گری ادبی پدید آمده بسیار اساسی و قابل تاکید هستند.

البته قصد نداریم وارد بحث های دراز و در نهایت بیهوده ای تحت عنوان هایی چون:« رابطه سینما و ادبیات، تاثیر ادبیات بر سینما و...»بشویم؛و قصد هم نداریم بطلان یکی و بر حق بودن دیگری یا بالعکس را هم اثبات کنیم.به قول یک نویسندهء فرانسوی به نام ژان زیونو «در واقع تاریخ روابط سینما و ادبیات،رشتهء دراز مبارزات و سوءتفاهم هاست».

طرفداران اصالت ادبیات و مدعیان پایین بودن سطح هنری سینما ،دلایلشان را عمدتا بر این اصل استوار می کنند که:«ادبیات بر سنتهای دیرپا و کهن استوار است ،در حالی که سینما هنر تازه سال ،جوان و خامی است که به سالها گذر عمر احتیاج دارد تا به پای ارزشهای ادبیات برسد.»و همچنین کوشش می شود تا به همگان القا شود که دیدن فیلم سهل تر از خواندن کتاب است.

طرفداران سینما هم که اجبارا نباید از گروه مخلفان ادبیات باشند می کوشند قدمت سینما را به نوعی مطرح و اثبات کنند.این گروه معتقدند که نمی توان سینما را نسبت به ادبیات ،هنری تازه سال دانست:«استفاده از تصاویر و حتی تصاویر متحرک برای بیان و ابراز احساسات ،حتی در طلیعهء زندگی بشر هم زمینه داشته؛وحتی می توان پا را فراتر گذارد و گفت که ،کاربرد تصاویر برای ایجاد ارتباط حتی از نخستین آواهای کلامی نیز قدیمی تر است.»

رابطه سینما و ادبیات

من تصمیم دارم سلسله مطالبی را در مورد رابطه سینما و ادبیات بنویسم و چگونگی تاثیر گذاری هریک از این دو بر یکدیگر را بررسی کنم که این سلسله مطالب را در چند بخش ارائه می کنم و مطلب زیر به عنوان بخش اول از این مبحث شمرده می شود.لازم به ذکر است که منبع این مطالب کتاب داستایوسکی و سینما اثر احمد امینی است. 

تاریخچهء رابطه سینما و ادبیات   

در حدود سالهای 1907 و 1908، پس از آنکه سینما _عمدتا در فرانسه به عنوان مهد اصلی این هنر _فیلمهای خیال بافانه (مانند آثار مه لیس)،درامهای واقعیت گرا ،آثار اروتیک،فیلمهای احساساتی سبک و بالاخره کمدی_این چهار نوع فیلم ،همگی توسط فیلمسازان مؤسسه «پاته» ، بدعت گذارده شدند-را به مشتاقان خود عرضه کرد؛ناگهان با خطر پیسش بینی نشده ای روبرو شد.در این زمان تکراری شدن داستانهای فیلم ها به تدریج باعث می شد که تماشاچیان سر خورده و ناراضی از سالن سینماها خارج شوند.و به این زودی این رکود ناشی از قحطی مضمون آنچنان جدی شد که بسیاری پنداشتند زمان مرگ سینما _این هنر نوپا و تازه سال _فرا رسیده است.در همین دوران بود که یک مؤسسهء کوچک فیلمسازی به نام «فیلم هنری» در فرانسه تأسیس شد و مؤسسین ان _که دو برادر به نام لافیت بودند _ کوشیدند تا با کشاندن دست اندرکاران مشهور هنرهای دیگر_مانند موسیقی،تئاتر و بلاخره ادبیات_سینما را از چنگال این زوال زودهنگام رهایی بخشند.

برادران لافیت ،نوشتن فیلمنامه های فیلمهایشان را به نویسندگان بزرگ آن روز فرانسه آناتول فرانس ،ادموند روستان و هانری لاودان و بقیه واگذار کردند و بازیگرانی چون سارا برنار و لو بارژی را از تئاتر و موسیقیدانهایی چون سن سان،را از عالم موسیقی ، به خدمت گرفتند.

هرچند که برادران لافیت نتوانستند با دنبال کردن این پیشه به موفقیت درخور و ادامه یابنده ای دست یابند و با ساختن سه فیلم با همان ویژگی های موردنظرشان ،تمامی سرمایه شان برباد رفت و مؤسسهء فیلمسازی «فیلم هنری» هم تعطیل شد ،ولی کوشش آنها برای کشاندن پای ادبیات به حیطهءسینما ،اقدامی بود که تأثیری بی تردید مهم و سازنده بر آتیهء این هنر جوان گذارد.در این زمان بود که دیگر مؤسسه های فیلمسازی آن زمان ،متوجه منبع پایان ناپذیری از مضامین شدند که در اختیارشان بود و تا آن زمان از آن غافل مانده بودند: ادبیات

نوشته هایی از الکساندر دوما،امیل زولا ،آلفونس دوده و ژرژ ساند،از اولین منابعی بودند که مورد اقتباس واقع شدند؛موفقیت فیلمهای ساخته شده بر اساس این آثار می توانست این نوید را بدهد که این شیوه و ره تازه آغاز شده در کار فیلمسازی ،ادامه خواهد یافت.

به زودی در جوار مؤسسه فیلمسازی «پاته»،مؤسسه ای به نام « انجمن سینماتوگرافیک نویسندگان و ادبا» تأسیس شد،تا زیر نظر نویسنده ای به نام پی یردوکورسل به کار تهیهءفیلمنامه بر اساس آثار ادبی مشهور مشغول شود،و به زودی آثار نویسندگان دیگری مانند ویکتورهوگو،ماری ژوزف «اوژن» سو و اونوره دو بالزاک هم ابتدا تبدیل به فیلمنامه و سپس به فیلم برگردانده شدند.

در کشورهای دیگر هم وضع کمابیش بر همین منوال بود.مثلا در انگلستان طبیعی بود که فیلمسازان در ابتدا به سراغ آثار شکسپیر (به عنوان شاخه ای از ادبیات) بروند و اگر نگاهی دقیق تر به تاریخ سینمای کشورهای مختلف بیاندازیم ، خواهیم دید که در همه این کشورها پس از پشت سر گذاشته شدن تجربه های اولیه ، فیلمسازان جهت داستان پردازی ،بلافاصله متوجه منابع ادبی مشهور شده اند.