بهترین فیلم دهه هشتاد
سال نو همه دوستان عزیز مبارک....
دو نقد در مورد فیلم درباره الی...بهترین فیلم دهه هشتاد از منظر منتقدان

مصطفي جلالي فخر
دلم براي تماشاي دوباره «درباره الي...» تنگ شده است و حس ميكنم بخشي از خودم را در آن ساحل و ميان آن آدمها جا گذاشتهام. ذوقزدگيام نسبت به فيلم كم نشده. همچنان اصرار دارم كه در تاريخ سينماي ايران، يك اتفاق بود و هست. و طبعا بهترين انتخابم براي دهه هشتاد که پرسيدهايد. در باره الي يك بلوغ مدرن بود (و هست) و يك نشانه قاطع نبوغ. و عجيب به سرم زده كه نامزد الي راستش را نگفته. واقعا از كجا معلوم كه جنازه الي باشد و نامزدش نخواسته كه او را براي خود مرده بداند؟!... و هنوز سرنوشت الي نامعلوم است و ابهام روايت نيز چونان تقدير زندگي پابرجاست. او خواست كه الي را در ذهن و قلب خودش بميراند و دروغ گفت. الي نمرده است و چه قدر دلام ميخواهد كه همه آن آدمها را خبر كنم تا دوباره به آن ساحل و همه رازناكياش بازگرديم. دوباره دنبالاش بگرديم. حتي اگر هيچوقت پيدايش نكنيم و دروغهاي ديگري آشكار شوند. مگر زندگي همين جستوجوها و دروغها نيست؟!
راستش باورم نميشود بتوان زندگي را تا اين حد آينهگون و واقعي در برابر چشمانم ببينم. باورم نميشود آدمهايي تا اين حد نزديك كنار دستم نفس بكشند و من نتوانم لحظهاي از آنها چشم بردارم. آدمهاي فرهادي به او و هيچ كس موظف نيستند. حتي به ما كه تماشاگريم. زندگيها آنها قرار نيست حاوي هيچ پيام و نتيجهاي باشد. اين ما و فرهادي هستيم كه بي هيچ پيش داوري و قضاوت و تواني با آنها محشور ميشويم و ايستادگي سپيده را در برابر پذيرش بيپردهپوشي الي تماشا ميكنيم و تنها دروغ پايانياش را نيز. بيآن كه فيلم بخواهد به تبري يا تقصيري متعهد باشد. همه چيز چنان عينيست كه باور نميكنم الي در شب نمايش در رديف جلوي من نشسته بود و اسم خودش را هم گذاشته ترانه عليدوستي تا ما را به اشتباه بيندازد. او در رازناكترين واقعيت و درياي دنيا غرق شده است و چيز زيادي هم در باره او نميدانيم. درست مثل خود فيلم كه هنوز هم چيز زيادي در بارهاش نميدانيم. همچنان بايد تماشايش كنيم و چرا بکوشيم از اين بهت و حيرت عبور كنيم. يك مثال عالي براي همه كساني كه به ما عاشقان سينما طعنه ميفروشند و نميدانند سينما چيست كه اين گونه دلباختهاش ميشويم، همين فيلم است. آنها ميتوانند «درباره الي» را بارها ببينند و خب بعد از آن ما آمادهايم كه آنها را در جمع خود بپذيريم.
روح زمانه
مهرزاد دانش
فيلم محبوب و برتر دهه 1380؟ قطعا جواب براي نگارنده درباره الي...خواهد بود. اين قطعا هم از آن جا مي آيد كه اين فيلم نه فقط برگزيده اين دهه، كه برايم بهترين فيلم تاريخ سينماي ايران است؛ عنواني كه تا همين چند سال قبل فيلم هامون داريوش مهرجويي واجدش بود.
اما چرا درباره الي...؟ پاسخ به همان چند نقطه اي برمي گردد كه بعد از دو كلمه «درباره» و «الي» در ادامه عنوان فيلم آمده است و معمولا خيلي از نويسندگان سهوا از درجش در مطالبشان مي پرهيزند. اين چند نقطه به ظاهر بي اهميت، شامل همه آدم هايي هستند كه به جز الي در اثر حضور دارند و درباره او و عقيده و عملكرد و آينده و گذشته اش به قضاوت مي نشينند. فيلم واقعا بيش از آن كه درباره الي باشد، درباره ديگران است: سپيده و احمد و بقيه. اين چند نفر البته در داستان اين اسامي را دارند و در برداشتي تعميمي تر خود ما هستيم. درباره الي...آينه اي شفاف در برابر روح زمانه اش است و مناسبات انساني و اجتماعي اي كه در فراگرد آن جاري است: اين كه چطور با سلسله اي از دروغ ها و پنهان كاري هايي كاملا معمولي و پيش پا افتاده، فاصله بين سرخوشي و فاجعه به اندازه نخ بادبادكي مي شود كه در هوا آزادانه به اين سو و آن سو مي رود. در سينماي ايران كم هستند فيلم هايي كه منعكس كننده روح زمانه شان باشند. در يك يادآوري اجمالي تنها مي توانم از قيصر و هامون وشوكران نام ببرم و در فاصله اي بيش تر و بالاتر از همين اثر اصغر فرهادي.
درباره الي...فيلمي درباره وجدان و مسئوليت انساني است. اين كه شرافت بشر چگونه مي تواند اجازه دهد فرايند حاصل از دروغ هايي مكرر و دامنه دار، تبديل به تهمتي بزرگ شود تا در پشت آن به تبرئه خويش مشغول شود. فرهادي استادانه تعليق اين ساحت اخلاقي را با دو تعليق ديگر در فيلمش تركيب كرده است. تعليق مربوط به سرنوشت و عاقبت دختر و تعليق مربوط به گذشته مرموز و پنهان او. در پس همين ابهام گذشته و آينده است كه وجدان و مسئوليت پذيري در قبال حال شكل مي گيرد و بايد تكليف تاريخي خود را مشخص سازد.

