فیلم اسب حیوان نجیبی است
نگاهی به فیلم اسب حیوان نجیبی است
فیلمی از عبدالرضا کاهانی
آدم های پر از حرف، خالی از هدف!!!

فیلمی که دوستش داشتم اما نه به اندازه هیچ و بیست بیشتر به دلیل تابوشکنی هایی که از بازیگران انجام داده بود و همچنین نوع دیالوگ نویسی در این فیلم و ..برایم جذاب بود.فیلمی که رضا عطارانش کاملا 180درجه متفاوت با نقش های دیگرش بود او را در نقش یک پلیس نیروی انتظامی که بازی خوبی را هم به نمایش گذاشته می بینیم.یا پارسا پیروزفر و یا حبیب رضایی در نقشی کاملا متفاوت شخصیتی که به دومیلیون پول نیاز دارد و چون نمی تواند آن را تا فردا جور کند خودش را مست می کند تا خودش را در دنیای دیگری بیندازد وتا سرگردان باشد تا آشفته باشد بیشتر زمان فیلم را هم با این شخصیت همراه می شویم یا باران کوثری که تا به حال ابن نوع نقش را از او ندیده بودم یا مهتاب کرامتی که در همان دقایق اندک بازیش را به رخ کشید و همچنین پانته آبهرام که فقط از صدایش به عنوان همسر پارسا پیروزفر استفاده می شد که این هم یکی از همین تابو شکنی هاست و همچنین نقش خاص مهران احمدی که شخصیت یک ترنس رو بازی می کرد و در لفافه هم نقبی به مشکلات این گروه می زد.
کاهانی جزو فیلمسازان پوست کلفت سینمای ایران است! پوست کلفت از این بابت که چندین و چند فیلمنامه اش که برای پروانه ساخت ارائه داده بود رد شد و انقدر ایستاد و فیلمنامه داد تا بالاخره فیلمنامه اسب حیوان نجیبی است مجوز گرفت که البته باز با حذف یک سکانس به اکران رسید.او همچنین فیلمساز عجیب و جالب توجهی هم هست و به همین گونه است که اینچنین شخصیت های خاص با روابطی باورپذیر و در عین حال متفاوتی را خلق می کند.آدم هایی که مدام فحش می دهند و ناسزا می گویند و یکی از ویژگی های شخصیت هایش هم همین است.خود او در مصاحبه ای گفته بود: وقتی آدم ها هدف نداشته باشند...وقتی سرگردان و آشفته و تهی باشند...پر از حرف می شوند و پر از ناسزا...
یکی از امتیازات بزرگی که کاهانی برای خودش به دست آورده این است که فیلم هایش دارای هویت هستند یعنی با ساختن بیست و هیچ و این آخری اسب حیوان نجیبی است توانسته به یک هویتی دست پیدا کند که اگر کسی سکانسی از فیلم هایش را ببیند متوجه می شود کارگردان این فیلم کاهانی است...یکی دیگر از ویژگی هایی که در این فیلم دوست داشتم نوع دیالوگ نویسی کاهانی بود.دیالوگ های پینگ پنگی و از همه مهمتر کوتاه و پیش برنده.نوع خاص بازی گرفتن از بازیگرانش و همچنین طنز دلنشین اما تلخی که در کارهایش است. و شخصیت پردازی های خاص او. شخصیت برزو پارسا پیروزفر را به یاد آورید که عادت داشت موهایش را از سرش بکند و برای ترک عادت تسبیح به دست می گرفت تا شخصیت باران کوثری که وسط آن بحران و هیاهو و دعوا می گفت بریم شمال!و دیگر شخصیت ها...که همه این ویژگی ها نشان از آدم های پر از حرف و خالی از هدف می داد.
با همه این تفاسیر یک سکانس را در فیلم دوست نداشتم و آن هم سکانس آخر این فیلم که هویت شخصیت رضا عطاران مشخص می شود که به نظر من این سکانس به کل فیلم نمی خورد.انگار چیزی کم دارد.در هر حال اگر هنوز فیلم رو ندید پیشنهاد می کنم که ببینید البته واژه نگاه کردن برای این فیلم مناسب تر از دیدن است!