فیلم های محبوب سینمای جهان
فیلم های محبوب سینمای جهان(8)
هشتمین فیلم
فیلم مرد سیندرلایی به کارگردانی ران هاوارد
مرد سیندرلایی؛... و یک خشونت عاشقانه!!!

![]()
فیلم مرد سیندرلایی را یک بار دیگر یعنی برای دومین بار و پس از مدتها دوباره دیدم و چقدر سکانس به سکانس فیلم هیجان انگیز بود...چقدر لذت بخش بود عشق و عاطفه ای که در خشونت گاه مردانه ی فیلم موج می زد... و چقدر رابطه ی یک خانواده ی آمریکایی در زمان رکود اقتصادی آمریکا و همبستگی و عشق این خانواده به یکدیگر را در لحظه های فقر و سختی تأثیرگذار نشان می داد.
این فیلم جذاب و دیدنی محصول سال2005 آمریکاست.فیلمی که ران هاوارد فیلمساز خوش قریحه ی هالیوود و کارگردان فیلم دوست داشتنی ذهن زیبا آن را کارگردانی کرده بود و مثل اثر قبلی اش راسل کرو را در نقش جیمز جی برودک برگزیده بود و چه لحظه های تأثیرگذار و پر حس خوبی را با رنه زلوگر که نقش همسر او را بازی می کرد به سینمادوستان هدیه کردند.
فیلم در مورد همین جیمز برودک است بوکسوری که در مقطعی از حیات ورزشی خود دچار افت می شود و دوباره به عشق خانواده اش و برای فرار از فقر به دوران اوجش بر میگردد حتی جایی از فیلم هم که یکی از خبرنگاران از او می پرسد: که برای چی می خواید این مبارزه را انجام بدید او جواب می دهد برای شیر!.... و طی همین افت و خیز است که یک درام جذاب و دیدنی را شکل می دهد که پر از سکانس های پرحس و حال و وجدآور است....
فیلم شاید در ظاهر، یک فیلم ورزشی در مورد یک بوکسور باشد و تداعی یک فیلم مردانه را داشته باشد ولی به نظر من این ظاهر امر است این فیلم یک درام ناب عاشقانه در مورد زندگی خانواده ای در دوره رکود اقتصادی آمریکاست...خانواده ای که حتی در لحظه های فقر و تنگدستی به دلیل شکست های متوالی مرد خانواده هنوز به هم عشق می ورزند و شاید مبارزه ای که کاراکتر جیمز جی برودک در رینگ بوکس انجام می دهد تا خانواده اش را از این مهلکه نجات دهد تداعی کننده ی مبارزه ی تمامی مردهای آمریکا در زندگی واقعی و در دوره رکود اقتصادی آمریکا بود.
شاید این فیلم از منظر سینمایی دارای اشکالاتی هم باشد و این درست که منتقدان در زمان فیلم استقبال چندانی را از آن نداشتند ولی این فیلم برای من به دلیل انتقال حسی قوی ای که داشت و اینکه به قول یکی از منتقدان که در تعریف فیلم خوب می گوید: گاهی اوقات هر فیلمی که بتواند حس خوبی به مخاطبانش بدهد و او را با خود درگیر و همراه کند می توان در تعاریف فیلم خوب آن را به حساب آورد.و این فیلم هم برای من همین گونه بود به طوری که در سکانس های مبارزه ی جیمز برودک در رینگ بوکس به قدری تدوین و دکوپاژ به نظر من خوب عمل کرده بود که کاملا خودم را در رینگ بوکس می دیدم و گویی که هر مشتی که به جیمز اصابت می کرد به من اصابت کرده است.و لحظه های عاطفی و عاشقانه ای که بین کاراکترهای راسل کرو و رنه زلوگر شکل می گرفت هیچوقت از ذهن پاک نمی شود.
گرچه دو فیلم بعدی ران هاوارد رو دوست نداشتم ولی این فیلم و فیلم ذهن زیبایش را جزو فیلم های محبوب خودم می دانم فیلم هایی که در دوست داشتنشان احساس نقش بیشتری را ایفا کرده است تا یک نگاه سینمایی موشکافانه!