من تصمیم دارم سلسله مطالبی را در مورد رابطه سینما و ادبیات بنویسم و چگونگی تاثیر گذاری هریک از این دو بر یکدیگر را بررسی کنم که این سلسله مطالب را در چند بخش ارائه می کنم و مطلب زیر به عنوان بخش اول از این مبحث شمرده می شود.لازم به ذکر است که منبع این مطالب کتاب داستایوسکی و سینما اثر احمد امینی است. 

تاریخچهء رابطه سینما و ادبیات   

در حدود سالهای 1907 و 1908، پس از آنکه سینما _عمدتا در فرانسه به عنوان مهد اصلی این هنر _فیلمهای خیال بافانه (مانند آثار مه لیس)،درامهای واقعیت گرا ،آثار اروتیک،فیلمهای احساساتی سبک و بالاخره کمدی_این چهار نوع فیلم ،همگی توسط فیلمسازان مؤسسه «پاته» ، بدعت گذارده شدند-را به مشتاقان خود عرضه کرد؛ناگهان با خطر پیسش بینی نشده ای روبرو شد.در این زمان تکراری شدن داستانهای فیلم ها به تدریج باعث می شد که تماشاچیان سر خورده و ناراضی از سالن سینماها خارج شوند.و به این زودی این رکود ناشی از قحطی مضمون آنچنان جدی شد که بسیاری پنداشتند زمان مرگ سینما _این هنر نوپا و تازه سال _فرا رسیده است.در همین دوران بود که یک مؤسسهء کوچک فیلمسازی به نام «فیلم هنری» در فرانسه تأسیس شد و مؤسسین ان _که دو برادر به نام لافیت بودند _ کوشیدند تا با کشاندن دست اندرکاران مشهور هنرهای دیگر_مانند موسیقی،تئاتر و بلاخره ادبیات_سینما را از چنگال این زوال زودهنگام رهایی بخشند.

برادران لافیت ،نوشتن فیلمنامه های فیلمهایشان را به نویسندگان بزرگ آن روز فرانسه آناتول فرانس ،ادموند روستان و هانری لاودان و بقیه واگذار کردند و بازیگرانی چون سارا برنار و لو بارژی را از تئاتر و موسیقیدانهایی چون سن سان،را از عالم موسیقی ، به خدمت گرفتند.

هرچند که برادران لافیت نتوانستند با دنبال کردن این پیشه به موفقیت درخور و ادامه یابنده ای دست یابند و با ساختن سه فیلم با همان ویژگی های موردنظرشان ،تمامی سرمایه شان برباد رفت و مؤسسهء فیلمسازی «فیلم هنری» هم تعطیل شد ،ولی کوشش آنها برای کشاندن پای ادبیات به حیطهءسینما ،اقدامی بود که تأثیری بی تردید مهم و سازنده بر آتیهء این هنر جوان گذارد.در این زمان بود که دیگر مؤسسه های فیلمسازی آن زمان ،متوجه منبع پایان ناپذیری از مضامین شدند که در اختیارشان بود و تا آن زمان از آن غافل مانده بودند: ادبیات

نوشته هایی از الکساندر دوما،امیل زولا ،آلفونس دوده و ژرژ ساند،از اولین منابعی بودند که مورد اقتباس واقع شدند؛موفقیت فیلمهای ساخته شده بر اساس این آثار می توانست این نوید را بدهد که این شیوه و ره تازه آغاز شده در کار فیلمسازی ،ادامه خواهد یافت.

به زودی در جوار مؤسسه فیلمسازی «پاته»،مؤسسه ای به نام « انجمن سینماتوگرافیک نویسندگان و ادبا» تأسیس شد،تا زیر نظر نویسنده ای به نام پی یردوکورسل به کار تهیهءفیلمنامه بر اساس آثار ادبی مشهور مشغول شود،و به زودی آثار نویسندگان دیگری مانند ویکتورهوگو،ماری ژوزف «اوژن» سو و اونوره دو بالزاک هم ابتدا تبدیل به فیلمنامه و سپس به فیلم برگردانده شدند.

در کشورهای دیگر هم وضع کمابیش بر همین منوال بود.مثلا در انگلستان طبیعی بود که فیلمسازان در ابتدا به سراغ آثار شکسپیر (به عنوان شاخه ای از ادبیات) بروند و اگر نگاهی دقیق تر به تاریخ سینمای کشورهای مختلف بیاندازیم ، خواهیم دید که در همه این کشورها پس از پشت سر گذاشته شدن تجربه های اولیه ، فیلمسازان جهت داستان پردازی ،بلافاصله متوجه منابع ادبی مشهور شده اند.