سینمای جنگ در جهان

بخش پایانی

نگاهی به ژانر جنگ در سینمای جهان

زیر-ژانرهای سینمای جنگ

سینمای جنگ نیز همچون سایر ژانرهای سینمایی،از زیرژانزهای مشخص و متمایزی برخوردار است که کلیت آنها تصویر ژانر جنگ را ارائه می دهد.بررسی این زیر-ژانرها کمک شایانی به تجزیه و تحلیل ژانری سینمای جنگ می کند و ابزار مناسبی برای بررسی و مطالعه موردی این سینما نیز می شود.در زیر تعدادی از زیر-ژانرها به اختصار معرفی می شوند:

1)فیلم های مأموریتی: در این فیلم ها یک گروه نظامی برای انجام مأموریتی نظامی به دل دشمن نفوذ می کند.بخشی از زمان و روایت فیلم به نمایش نحوهء آموزش نظامیان، طراحی عملیات،تصمیم گیری افسران ارشد و غیره می گذرد.بخش میانی به انجام عملیات مقدماتی عملیات و آشنایی با شخصیت ها در دل مأموریت می پردازد و در بخش نهایی نیز نبرد نهایی تصویر می شود که نقطهء اوج فیلم است.نمونه فیلم های مأموریتی: به یک سرخ بزرگ(ساموئل فولر-1980)،اینک آخرالزمان(فرانسیس فورد کاپولا-1979)،نجات سرباز رایان(استیون اسپیلبرگ-1998)و... میتوان اشاره کرد. 

                                                    

                                                                                                                                        2)فیلم های اردوگاهی: این فیلمها نیز شرح ماجرای اسرای جنگی در اردوگاههای آلمانی هاست و عمدتا روایت آن برطراحی نقشهء فرار استوار است؛ روایتی که در پایان غالباً موفقیت آمیز است.از فیلم های شاخص این زیر-ژانر جنگی می توان به: توهم بزرگ(ژان رنوار-1937)،فرار بزرگ(جان استرجس-1963)، تپه(سیدنی لومت-1965) اشاره کرد.                                                                           

 3)لژیونری: این فیلم ها دربارهء جنگیدن گروهی سرباز خارجی برای ارتش های دیگر کشورهاست.غالباً انگیزه های شخصی و سیاسی مهم ترین محرک این افراد برای شرکت در این جنگ های غیروطنی است.گاهی اوقات هم این نیروها ابتدا به قصد و نیت مادی وارد جنگ می شوند، اما به تدریج دارای انگیزه های انسانی و عاطفی می شوند.از مهمترین فیلم های جنگی لژیونری می توان به: دروازه چین(ساموئل فولر-1957)،بوژست(ویلیام ولمن-1939)،سالوادور(الیور استون-1986) و غیره اشاره کرد.                                                                                                               

۴)فیلم های دریانوردی: این فیلم ها نیز عموما دربارهءیک زیردریایی یا ناوجنگی است که به مأموریتی استفاده می شود. در طول فیلم ما با شخصیت های مختلف این زیردریایی یا ناو آشنا می شویم و غالباً نیز با یک صحنهء جنگ دریایی روبرو هستیم.از مهم ترین فیلم های دریانوردی: زیردریایی( ولفگانگ پترسون-1981)، در کشتی ای که خدمت کردیم(دیویدلین-1942) و غیره را می توان نام برد.

 5)فیلم های پادگانی: این فیلم ها دربارهء محیط پادگان وگروهی نظامی است که در آن مشغول خدمت یا آموزش هستند.از مهمترین این فیلم ها: غلاف تمام فلزی(استنلی کوبریک-1987) و دوراهی(مایک نیکولز) و... اشاره کرد. 

                                      

                                                        

 6)فیلم های تبعات جنگ: این فیلم ها بعد از پایان هرجنگ ساخته می شوند و به مسائل و مشکلات حاصل دوران جنگ می پردازند. غالب این فیلم ها لحن و نگاهی انتقادی به جنگ دارند و به طورکلی جنگ را پدیده ای مذموم به شمار می آورند. از مهمترین فیلم های تبعات جنگ: راننده تاکسی( مارتین اسکورسیزی- 1976)، متولد چهارم ژوئیه(الیوراستون-1989) اشاره کرد.                 

  7)فیلم های مقاومت: این فیلم ها دربارهء مبارزهء گروههای مردمی در برابر اشغالگران است.فیلم هایی مثل: خاکستر و الماس(آندره وایدا-1958)، رم شهر بی دفاع(روبرتو روسلینی1945) از این دست فیلم ها هستند.                                                                            

۸)فیلم های آدم سوزی: بیشتر در مورد کشتار جمعی اسرای غیرنظامی بخصوص یهودیان توسط ارتش آلمان در جنگ جهانی دوم است که پرسر وصداترین آنها فیلم فهرست شیندلر(استیون اسپیلبرگ-1993) است.                                                        

 9)فیلم های هوانوردی: در مورداین زیر-ژانر باید به این نکته اشاره کرد که یکی از مهم ترین زیر-ژانرهای سینمای جنگ است.

با همهء تفاسیری که در مطالب بالا صورت گرفت باید این نکته را ذکر کرد که بسیاری از فیلم هایی که اشاره شد را شاید بتوان در زیر-ژانرهای مختلفی طبقه بندی کرد به طور مثال امکان دارد نیمهء اول فیلمی به لحاظ عناصر نحوی معنایی ژانر به زیر-ژانر پادگانی نسبت داد در حالی که نیمهء دوم آن را به زیر-ژانر مأموریتی.                                                                     

نمایشگاه عکس هدیه تهرانی

نگاهی به نمایشگاه عکس هدیه تهرانی 

حاشیه پررنگ تر از متن

حدود یک ماه پیش هدیه تهرانی بازیگر سرشناس سینمای ایران نمایشگاه عکسی را در خانهء هنرمندان برپا کرد که من هم به نوعی توانستم از این نمایشگاه عکس دیدن کنم.عکس های او که مربوط به موضوع آب بود تمام فضای خانهء هنرمندان را اشغال کرده بود! من که تقریبا اکثر نمایشگاههایی که خانه هنرمندان برگزار کرده بود از مجسمه سازی تا نقاشی و عکس و ... را رفته بودم تا به حال ندیده بودم که نمایشگاه عکسی تمام فضای خانهء هنرمندان را اشغال کند که این امر برای من و دوستانم جای تعجب داشت و این مسئله و مسائل دیگر باعث شده که این نمایشگاه عکس حاشیه ها و خبرهای زیادی را به خود اختصاص دهد که تا به امروز هم ادامه دارد.

اصلا این مسئله که آیا هنرمندان سینما با شهرتی که در سینما کسب کرده اند می توانند از این شهرت در رشته های دیگر هنری استفاده کنند یا خیر؟ و این مسئله که مسئولین امر به دلیل شهرت این هنرمندان که می خواهند در رشتهء غیر تخصصی شان ذوق آزمایی بکنند کمک های مالی برسانند در حالی که هنرمندان متخصص آن رشته بیشتر به این کمک ها احتیاج دارند درست است یا خیر؟ جای بحث فراوانی دارد.این مباحث وقتی مهم تر می شود که هدیه تهرانی در کنفرانس مطبوعاتی نمایشگاه عکسش خبر از کمک چندین میلیونی سازمان میراث فرهنگی می دهد و این مسئله تعجب اکثرخبرنگاران و هنرمندان عکاس را بر می انگیزد.

گرچه  این کمک های مالی برای انجام کار هنری انجام شده است ودر نوع خود هر هزینه ای برای فرهنگ و هنر کشور اتفاق مثبتی تلقی می شود ولی این کمک ها وقتی مفیدتر و عادلانه تر خواهد بود که اولا: اولویت برای پرداخت این حجم از کمک های مالی باید به هنرمندانی اختصاص یابد که در آن رشته فعالیت می کنند و به عنوان مثال رشته عکاسی رشته تخصصی شان باشد.دوم: اینکه اگر مسئولین امر می توانند برای کارهای هنری این حجم وام و کمک های مالی را انجام دهند عادلانه تر و بهتر،این خواهد بود که همهء هنرمندان در همهء رشته ها بتوانند از این کمک ها استفاده کنند که این مسئله اتفاق مثبتی برای جامعهء فرهنگی-هنری ما خواهد بود.

سینمای جنگ

این مطلب با یک نگاه کلی به بحث در مورد ژانر جنگی و همچنین سینمای جنگ در جهان می پردازد. در این مطلب از کتاب خاکستر و الماس نوشتهء مازیار اسلامی استفاده کرده ام و آن را در دو بخش ارائه می کنم که مطلب زیر به عنوان بخش اول این بحث شمرده می شود.

نگاهی به ژانر جنگی در سینمای جهان

این نوشته را با این پرسش آغاز می کنیم:آیا فیلم های جنگی ژانر هستند؟سینمای هالیوود یا بهتر است بگوییم سینمای ژانر براساس عنصر مضمونی «تقابل» بنا شده است.این «تقابل» را ساده ترین و صریح ترین شکلش می توان تقابل «خیر و شر»تعریف کرد،اما این تقابل را علاوه بر این شکل مضمونی سرراست و مستقیم ،می توان به تقابل های دیگری همچون «نو و کهنه» و «فرد و جمع» و... نیز تقسیم کرد. با این همه، جوهرهء مضمونی تمام فیلم های ژانر تقابل است.اما آنچه در بحث ژانر مهم و اساسی است،نه صرف این تقابل، که نحوهء اجرای آن است. در واقع آنچه ژانرها را از هم متمایز می کند،رویکرد متمایزشان نسبت به این مضمون تقابل است.

اما ویژگی سینمای جنگی این است که این «تقابل» به صورت تقابل خیر و شر و به عریان ترین و آشکارترین و به نوعی تبلیغاتی ترین شکل ممکن در فضای جنگ بیان می شود،به گونه ای که مضمون تقابل خیر و شر از شکل مضمونی اش خارج می شود و به سطح می آید و به محتوای آشکار فیلم تبدیل می شود. دیگر، تقابل خیر وشر نه در تاروپود فیلم،در سطح و ظاهر آن جریان دارد. در فیلم های جنگی عناصر ساختاری،روایتی،بصری و صوری، نه تنها ساحت جدید به این تقابل نمی دهند، بلکه آن را به سطح آشکار و قابل تشخیص هم می کشانند. دقیقا به همین خاطر است سینمای جنگ سینمایی کارکردی-تبلیغاتی است،چرا که پیامش را به صریح ترین و آشکارترین شکل به تماشاگر عرضه می کند.اینجا نقش ایدئولوژیکی سینمای جنگ به مثابهء یک ژانر متبلور می شود.اینکه چگونه هالیوود اهداف و نیات سیاسی-تجاری اش را به تماشاگر تحمیل می کند ، یعنی در دوره هایی خاص، که غالبا زمانهء جنگ و سال های پس از آن است، پدیدار می شود و با فراموشی اجتماعی و تاریخی جنگ این سینما به محاق می رود.

فیلم های جنگ جهانی اول تا پیش از جنگ جهانی دوم ساخته می شوند.با شروع جنگ جهانی دوم ، به استثنای مواردی انگشت شمار، فیلم های جنگی معطوف به جنگ جهانی دوم هستند.با شروع جنگ ویتنام، فیلم های جنگی آمریکایی معطوف به این جنگ می شوند، هرچند که فیلم های جنگ ویتنام نشان دهندهء رویکرد آیینی سینمای ژانر هستند، چرا که تماشاگر آمریکایی تحت تاثیر رسانه های گروهی به چنان آگاهی رسیده بود که نسبت به این جنگ دیدگاهی انتقادی داشته باشد و هالیوود نیز در پاسخ به این گرایش، فیلم هایی انتقادی در باب جنگ ویتنام بسازد. در واقع این وجه تبلیغاتی و یا به شکل کلی تر، کارکردی سینمای جنگ است که حیات آن را تضمین می کند.

فیلم تنها دوبار زندگی می کنیم

یادداشتی بر فیلم تنها دوبار زندگی می کنیم

اولین فیلم بهنام بهزادی

نسلی که عشق برایشان ممنوع بود!!!

بالاخره بعد از دو سال فیلم تنها دوبار زندگی می کنیم اکران شد.این فیلم با اینکه اولین فیلم کارگردان خودش بود ولی فیلمی جذاب و دوست داشتنی بود. یک دانشجوی رشته پزشکی که از دانشگاه اخراج شده و سالهاست که راننده مینی بوس است در اثر یک حملهء عصبی می میرد و بعد زنده می شود و به دنبال کارهایی که در حسرت انجام دادنش بود می رود.یک ساک که در مینی بوسش جا مانده او را با دختری به نام شهرزاد آشنا می کند که صاحب آن ساک است و...

نخست باید به تدوین تأمل برانگیزی که با شکست زمان و پس و پیش کردن تصاویرفیلم داشت اشاره کنم که یکی از نقاط قوت فیلم بود و بعد بازی بسیار خوب علیرضا آقاخانی در نقش سیامک و نگار جواهریان در نقش شهرزاد اشاره کنم.فیلم در مورد نسل سوخته ای است که افرادی مثل سیامک ها در آن سوختند.نسلی که عشق برایشان ممنوع بود،عاشق شدن را بلد نبودند،نمی دانستند چگونه دوست داشتنشان را ابراز کنند و اینها در سکانسی که سیامک بعد از 18 سال به دنبال عشق دوران دانشگاهش می رود و بعد از 18 سال او را(منیژه احمدی) که او هم یک دکتر اخراج شده از درمانگاه است پیدا می کند و سوار مینی بوسش می کند،به او می گوید که در زمان دانشگاه دوستش داشته و نمی توانسته به دلیل شرایطی که در آن زمان وجود داشت،عشقش رابیان کند و این سکانس چقدر زیبا و خوب کار شده بود و آن زن هم که در مکالمهء تلفنی با شوهرش متوجه می شویم مشکلاتی با شوهرش دارد به این سکانس و همچنین به دیالوگ این زن که به سیامک گفت: چرا زودتر به من نگفتی؟! معنا و مفهوم عمیقی می بخشد.

در جایی دیگر از فیلم، سیامک به دنبال کسی که باعث شد او را از دانشگاه اخراج کنند می رود تا انتقام بگیرد تا او را بکشد، و وقتی که می خواهد به او شلیک کند آن مرد به او می گوید که خودش چندبار به دلیل مشکلاتش می خواسته خودکشی کند ولی نتوانسته و حالا به سیامک می گویداین کار را انجام می دهد که چه سکانس تأثربرانگیز و همچنین تلخی بود که وقتی سیامک از کشتن آن مرد دست می کشد، خود آن مرد تفنگ را بر میدارد و خودش جسم خسته و عاصی اززندگیش را خلاص می کند.

این فیلم درباره انسانهایی است که فدا شده اند، گرفتارند،خسته اندو همچنین انسانهایی که قربانی فضای بستهء اجتماع زمان خودشان شده اند به طوری که فردی مثل سیامک را به این سو می کشاند که یکی از کارهایی که در حسرت انجام دادنش بوده صحبت کردن با دختری در یک رستوران است و این دیالوگ ها در سکانسی که با شهرزاد در رستورانی مشغول گفتگو هستند چقدر خوب ادا می شود.شهرزاد در این سکانس  خود را اینگونه معرفی می کند که ساکن جزیره ای است و می خواهد با شاهزاده ای ازدواج کند!! گرچه آن دو مدام به هم می گویند که غریبه ها به هم دروغ نمی گویند ولی شهرزاد به سیامک دروغ می گوید او جزیره اش و رویایش را رفتن از این جایی که هست به خارج از کشور می داند رفتن از جایی که نتوانست او را درک کند،رفتن از جایی که در آن تنها بود و سیامک هم که تازه عاشق شدن را بلد شده به دنبال او در سرمای کوهستان برفی که گویی این سرمای درون سیامک است که اینگونه خود را بیرون ریخته است قدم می گذارد تا به شهرزاد برسد تا شاهزاده اش باشد و با هم به جزیره ای بروند که تاب عشقشان را داشته باشند.