تاریخچه’ سینما و ادبیات
بخش دوم
تاریخچه ء رابطهء سینما و ادبیات
آیا سینما احتیاج به قیم داشت؟!!

شاید مهمترین دلیل درخواست سینما برای جلب همکاری اهل قلم این بود که ، دست اندرکاران آن روزگار سینما احتمالا فکر می کرده اند که این هنر جوان بدون اتکا به هنر کهن و ریشه داری چون ادبیات و بدون یاری دست اندرکاران آن نخواهد توانست که در آن مقطع زمانی _و یا حتی بعدها _روی پاهایش بایستد.(جالب اینجاست که پس از گذشت نزدیک به یک قرن ،هنوز هم این نگرش طرفدارانی دارد _هرچند که اینان بیشتر هواخواهان ادبیات هستند تا عاشقان سینما ).ولی بسیار زود این واقعیت چهره کرد که ادبیات شاید در مراحلی بتواند پشتوانهء محکمی برای هنر سینما فراهم آورد ولی همیشه قادر به نجات آن نیست و اتکا به یک اثر ادبی _هرچند مشهور و تاییدشده_کافی نیست برای آنکه موفقیتی تکرار شود.و به زودی نیز این بحث درست و به جا مطرح شد که اصلا نوع و جنس یک موفقیت در حیطهء ادبیات با نوع و جنس موفقیت در جهان سینما ، تفاوت هایی فاحش و اساسی دارد.
وقتی که پای قیاس و سنجش و یا درستر بگویم مقابلهء دو شکل هنری پیش می آید،اولین بحثی که مطرح می شود، گفت و گو بر سر تفاوت زبان دو هنر در بیان مفاهیم است.در مورد تقابل ادبیات و سینما ، بحث کهنه شده ای وجود دارد که از این نقطه آغاز می شود: «ابزار بیانی در ادبیات واژه ها و در سینما تصاویر هستند و نقطه افتراق این دو شیوهء بیانی از همین جا آغاز می شودو...»؛ولی با توجه به همهء این مسائل سینما در نهایت به واژه ها در قالب گفتگو و گفتارها نیاز دارد (بگذریم از تجربه های مجرد و فراموش شده ای چون سینمای ناب مبتنی بر تصاویر صرف )و ادبیات هم در قالبهای تازه اش _مثلا داستان نو _کوشیده تا به سینما نزدیک شود.تغییرهایی که تحت تاثیر زبان سینما ،درشیوهء روایت گری ادبی پدید آمده بسیار اساسی و قابل تاکید هستند.
البته قصد نداریم وارد بحث های دراز و در نهایت بیهوده ای تحت عنوان هایی چون:« رابطه سینما و ادبیات، تاثیر ادبیات بر سینما و...»بشویم؛و قصد هم نداریم بطلان یکی و بر حق بودن دیگری یا بالعکس را هم اثبات کنیم.به قول یک نویسندهء فرانسوی به نام ژان زیونو «در واقع تاریخ روابط سینما و ادبیات،رشتهء دراز مبارزات و سوءتفاهم هاست».
طرفداران اصالت ادبیات و مدعیان پایین بودن سطح هنری سینما ،دلایلشان را عمدتا بر این اصل استوار می کنند که:«ادبیات بر سنتهای دیرپا و کهن استوار است ،در حالی که سینما هنر تازه سال ،جوان و خامی است که به سالها گذر عمر احتیاج دارد تا به پای ارزشهای ادبیات برسد.»و همچنین کوشش می شود تا به همگان القا شود که دیدن فیلم سهل تر از خواندن کتاب است.
طرفداران سینما هم که اجبارا نباید از گروه مخلفان ادبیات باشند می کوشند قدمت سینما را به نوعی مطرح و اثبات کنند.این گروه معتقدند که نمی توان سینما را نسبت به ادبیات ،هنری تازه سال دانست:«استفاده از تصاویر و حتی تصاویر متحرک برای بیان و ابراز احساسات ،حتی در طلیعهء زندگی بشر هم زمینه داشته؛وحتی می توان پا را فراتر گذارد و گفت که ،کاربرد تصاویر برای ایجاد ارتباط حتی از نخستین آواهای کلامی نیز قدیمی تر است.»
